سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه سن داره

کودکانه

حاضری

سلام دوستان عزیز تر از جان عرض کنم بحضورتون  که پیرو پست های قبلی اینجانب، دیروز که بسیار خسته و کلافه بودم به خیال خام خودم ساعت 6 کار رو تعطیل کردم و رفتم منزل تا تندی شام رو ردیف کنم و کمی استراحت کنم!! همین طور که داشتم می رفتم متوجه شدم که ماشین نازنین پنچر گردیده!! از این رو در گوشه یادگار امام توقف کردم ، چند لحظه ای فکر کردم صبر کنم یه دوست باشخصیت پیدا بشه و بیاد تو این سرما پنچری ماشین رو بگیره!! ولی از اونجایی که من یه خانم بسیاررررر فمینیست هستم و همه کار هامو خودم انجام می دم و کمک گرفتن در آئیین من نیامده!! دست بکار شدم و شروع کردم پنجری را گرفتن!! بگذریم که کلی تیکه و متلک شنیدم و حتی یک نفر هم نایستاد که بگه کمک می ...
27 بهمن 1392

خیال باطل

 حدودا آخر های آذر ماه تا بحال حدود 2 ماه و 10 12 روزی میشه که طبق معمول از پری جان خبری نبوده. ماه گذشته که تمام شد به خودم گفتم که بخاطر سقط احتمالا باز جابجا شده زمانش و خوب علائمی هم نداشتم . اما این ماه منتظر بودم چون بعد از پری باید دارو های جدید شروع کنم. این ماه هم تمام شد. از هفته پیش دردهای عجیب غریب توی کمرم و دلم داشتم مرتب به خودم فحش دادم که وزنم زیاد شده و این درد ها مال مشکل کمرم هست که با اضافه وزنی که دارم تشدید شده!! قرص های پردنیزون که می خوردم که کورتون بود باعث شده حسابی تپلی بشم. چهار شنبه که برای کمرم پیش دکتر رفتم. دکتر اخطار داد که داری خیلی وزن زیاد می کنی و خطرناکه!! دارو هامو تشدید کرده  متاسفانه!! خل...
26 بهمن 1392

تبریک به دوستای گلم

چه روز های خوبی پشت سر گذاشتیم .خبر بارداری دو تا نیلوفر ا و مژگان ومهتاب عزیزم  و بعد ادی و  نرگس جون و حالا هم مهی دوست داشتنی انتظارش به پایان رسید. از صمیم قلب بهتون تبریک میگم دوستای گلم.براتون آرزو می کنم دوران بارداری بی خطر و راحتی رو طی کنید. آرزو می کنم بعد از این همه انتظار  با در آغوش گرفتن عزیزای دلتون,با بوی تن نفساتون لذت            ببرید.  و ما رو هم در شادی خودتون شریک بدونید.عکسای تپلی هاتون رو بگذارید و من  کیف کنم  تبریک به همه شما دوستان دوست داشتنی من که ۴ ماه رو با هم گذروندیم ,با غم هم گریه کردیم و تو شادی هم با هم خندیدیم.  ایشالله این دوران رو هم با آر...
26 بهمن 1392

صدای بلند فکرم

چند هفته ای هست که دارم به عوض کردن کار فکر می کنم،...  شاید بد نباشد کارم را کمی سبک تر کنم. البته مالی  اصلا برایم خوب نیست اینکار ولی دارم به این فکر می کنم که ککاری پیدا کنم که سبک تر باشد!! مسئولیتهای کمتری داشته باشد. شاید کار خودم باشد!! دارم به این فکر می کنم که زندگی شده کار و کار و کار. وقت رسیدن به خودم!! شاید ورزش رفتن ،شاید آمادگی برای سری بعد زیفت!!! هنوز دارم فکر می کنم!! ولی خیلی خسته شدم از این کار!!! روز ها دارند می آیند و می روند و من هیچی ازشون نمی فهمم!! برای دکتر رفتن با ترس و لرز برگه را رد می کنم و کلی حرف می شنوم. استرس زیادی دارم توی تصمیم گیری ها با هر اشتباه من میلیارد ها تومان درست یا اشتباه جابجا ی شون...
23 بهمن 1392

همه ما زنها....(ادامه)

تا قبل از اینکه وارد دانشگاه شوم. آنچنان ساده و زود باور بودم که تصور حرفهایی که دختر های دیگر می زدند برایم غیر ممکن بود. مگر می شود دختر ها سیگار بکشند؟!! وقتی نفیسه می آمد و می گفت توی دستشویی خوابگاه بوی تریاک می آید. با خودم فکر می کردم، مگر دختر ها هم تریاک می کشند؟!!  به قول نفیسه که می خندید بمن و می گفت نه فروشگاهها فقط به مردها تریاک می فروشند!!! مگر می شود دختر بد هم باشد؟! چطور یک دختر بد می شود؟!!  جایی که من بزرگ شده بودم این حرف ها معنی خاصی نداشتند. گاهی از اخبار می فهمیدیم مواد مخدر  را در شهر های مرزی گرفته اند. گاهی از پدر می شنیدیم چقدر سیگار بد است و عمو که سیگار می کشد همه دندانهایش خراب شده.!!! حتی بخاط...
23 بهمن 1392

همه ما زنها،.....

منتظر این روز هستم.نگرانم,بی نهایت خوشحالم,هیجان زده ام.حتی برای این روز زیبا شده ام!!!!! از میان آن همه لباس و مانتو مرتب می گردم و یکی بعد از دیگری به تن میزنم. با هر کدام جلوی آینه می روم, مدتهاست دیگر خودم را دوست ندارم!!!! بالاخره یکی را انتخاب میکنم. صدای روشن شدن ماشین که میآید تمام دل نگرانیهایم زیاد تر می شود.چرا اینقدر می ترسم؟!!! زهره زنگ میزند:کجایی ؟!!! چقدر دلم می خواهد بگویم کاری برام پیش آمده و نمی آیم.ولی بجایش گوشی را به همسر میدهم تا آدرس را بگیرد. داریم میرسیم,جاده شیب تند دارد.صدای پرتاب شدن سنگها از زیر لاستیک ماشین با ضربان قلب من هماهنگ شده است. چقدر خنده دار است این احساس پوچ من!!!! از گذشته می ترسم. گذشته ر...
21 بهمن 1392

مارکو پو لو

برنامه این هفته من!! یکشنبه اهواز،دوشنبه مشهد،سه شنبه قم،چهارشنبه گزارش هفتگی تهران پنجشنبه کرج،جمعه خدا بخواد جنازه توی خونه!!!!! شنبه تا دو شنبه تبریز!!! نظرتون راجب به رئیس من چیه؟!!! گمونم منو با مارکوپولو اشتباه گرفته!! موندم بچه رو کجای این برنامه می خواهم جا بدم؟!!   بعدا نوشت: اولیش که به دلیل بدی آب و هوا کنسل شد. بعد از 3 ساعت معطلی توی فرودگاه،یه بسته خوراکی دادند دستمون و مهر کنسل زدن روی بلیط هامون. در نتیجه اهواز افتاد هفته بعد. تاببینیم بقیه سفر ها چی میشه!!!  من دارم از خواب نصصصصصصف میشم!!!! بعدا تر نوشت:  دوستان عزیز به آمار بالا اصفهان رو هم اضافه کنید امروز اصفهان بودم و نیم ساعت پیش برگشتم. ف...
21 بهمن 1392

تیرامیسو

اینم تیرامیسوی من!!!قبل از تزیین البته  موقع سرو اینقدر سرم شلوغ بود که از بعضی از غذا ها  یادم رفت عکس بگیرم. هر چی خواهرم عکس داشت همونا برام مونده. من اصلا تیرامیسو دوست ندارم ولی این واقعا خوشمزه است دستور فوق العاده این رو  من از وبلاگ دوست عزیزم مامان سهند و سپهر برداشتم  ، که اینم آدرسش هست: http://twins.niniweblog.com/post165.php حتما امتحان کنید خیلی عالیه!! نکته: تیرامیسوی من چندتا فرق با دستور مامان دو قلو ها داشت اول اینکه من از بیسکویت لیدی فینگر استفاده کردم و دیگه اینکه چون پودر کاکائو نداشتم. از شکلات تلخ استفاده کردم. توی خونه شکلات تلخ تخته ای پارمیدا داشتم. همون رو توی 1 2 3 ر...
5 بهمن 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد